آموزش مهارت گفت وگو، پادزهر قتل‌های ناموسی

گاهی عواملی مانند باورهای غلط، توهم، حسادت، بدگمانی و بدبینی، کانون امن خانه را به قتلگاهی تبدیل می‌کند اما روانشناسان معتقدند با آموزش و تقویت مهارت گفت وگو و ارتباط موثر بین اعضای خانواده می‌توان جلوی بسیاری از قتل‌های ناموسی نظیر آنچه که در ماجرای رومینا رقم خورد را گرفت.

به گزارش پایگاه خبری زان آگاه (آوانا) به نقل از ایرنا،

– چرا دخترت را کشتی؟

– مخالف رفتارهای او بودم و از دست حرف و حدیث های مردم او را کشتم.

– چرا از طریق رابطه پدر و فرزندی و با گفت وگو، او را از این رفتارها باز نداشتی؟

-گفت وگو؟؟ در طول روز غیر از سلام حرفی برای گفتن نداشتیم.

– فکر نمی کنید اگر رابطه ای عاطفی با فرزندتان برقرار می کردید به حرفتان گوش می داد؟

– سکوت و سکوت و سکوت

این گفت وگو بخشی از گفت وگوی یک سریال جنایی نیست بلکه بارها در اتاق های بازجویی جنایت های ناموسی تکرار می شود. بازجویی از افرادی که به دلیل چرخش دهان به دهان شایعه ای، تهمت ناروا به آنچه ناموس می نامند را پذیرفته و ناجوانمردانه به مرگی دلخراش محکومش می کنند؛ غافل از اینکه با دو کلمه حرف حساب مشکل حل می شد.

قتل رومینای ۱۴ ساله هم تازه ترین جنایت ناموسی است که این روزها صدر اخبار حوادث شبکه های مجازی و رسانه ها قرار گرفته است؛ قتل توسط پدری که باورهای فکری و ذهنی سنتی و کلیشه های متکی به حرف مردم بر او غلبه دارد و در چهاردیواری های بسته به دور از عدالت، حکم مرگ دختر خود را صادر می کند و چشمان دخترک را برای همیشه در خواب می بندد.

موضوعی که واکنش بسیاری را برانگیخت و در پیام هایی در شبکه های اجتماعی انزجار خود را از این جنایت عنوان کردند.

معصومه ابتکار معاون رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده در نخستین واکنش به این جنایت، در پیامی توئیتری نوشت: قوانین محکم در قبال جنایات بازدارنده هستند. کاش تلاش دلسوزان ز ودتر نتیجه می داد. با پیگیری و درخواست دولت و مجلس لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در آخرین مراحل است.

شهیندخت مولاوردی معاون پیشین امور زنان و خانواده ریاست جمهوری نیز در توئیتی نوشت: رومینا نه اولین قربانی قتل های ناموسی است و نه آخرین آن؛ تا زمانی که قانون، رویه قضایی و فرهنگ حاکم و مسلط بر جوامع محلی و جهانی بازدارندگی لازم را نداشته و با تشویق و ترویج آن در خدمت این جنایت بشری باشند.

واکنش ها بیشتر به سمت دلایل و ادله های نقص قانون سوق داشت و مهمترین عامل رخ دادن اینگونه جنایت ها عنوان شد اما از نگاه روانشناسی به این مساله باید در جست و جوی پاسخ این پرسش رفت که پدری که دست به جنایتی این چنینی می زند اگر مدیریت خشم، مهارت گفت وگو با خانواده و کاهش فاصله بین نسلی را آموخته بود باز هم عامل چنین فجایعی می شد؟

موضوعی که محمد کاظم زاده روانشناس و خانواده درمانگر در گفت وگو با خبرنگار حوزه زنان و خانواده ایرنا پاسخگویی این پرسش ها شد و گفت: نخستین نکته ای که در پرونده هایی که به صورت غیراختیاری و ناخودآگاه منتج به قتل می شود، عدم توانایی کنترل خشم است. یعنی از نظر علمی اولین چیزی که در ذهن بیننده یا شنوده متصور می شود این است که قاتل نتوانسته خشم خود را کنترل کند.

وی ادامه داد: نکته اینجاست که افراد قبل از اینکه یک اتفاق خیلی بزرگ برای آنها رقم بخورد، می دانند که در کنترل خشم مشکل دارند اما متاسفانه به آن بی اعتنایی می کنند و درصدد یادگیری مهارت کنترل خشم برنمی آیند تا منتج به اتفاقات این چنینی را رقم نزند.

این روانشناس و خانواده درمانگر، وجود جلوه های مشکلات یا اختلالات روانشناختی چه به صورت بازه ای و چه به صورت واقعی را از دیگر دلایل ایجاد این نوع پیشامدهای ناگوار عنوان کرد و اظهار داشت: متاسفانه افرادی که درگیر این مساله هستند این موضوع را پنهان می کنند و گاه شرایط دست به دست هم می دهد تا بروز و ظهور پیدا کند.

وی توصیه کرد: اختلال های روانشناختی نشانه های جسمی ندارد به همین دلیل بسیاری از افراد به آن آگاه نیستند. پس اگر در پایش های فردی، احساس می کنند رفتارهای غیرطبیعی و غیرقابل کنترل در آنان وجود دارد، بهتر است که با یک متخصص گفت و گو کنند؛ با این کار می توان ریشه رفتارهای غیرقابل پیش بینی را پیدا کرد.

کاظم زاده با تاکید بر اینکه در علم روانشناسی دلیل اختلال های شخصیتی و روانشناختی هنوز به طور کامل مشخص نشده، خاطرنشان کرد: اگر کسی صفت های اختلال روانشناختی را داراست در صورتی که مورد مداخله قرار ندهیم درست نمی شود و به اصطلاح «خودمحدود شونده» نیست یا به عبارتی «خودکنترلی» ندارد.

جاده یکطرفه نبود مهارت گفت وگو و شلیک خشم و اختلاف در میان اعضای خانواده

کاظم زاده ادامه داد: در پرونده های جنایی این چنینی شاهدیم که افرادی که درگیر این مساله می شوند نوعی ناتوانی در حل تعارض دارند. به این معنا که مهارت گفت و گوی مطلوب هدفمند برای رفع مشکلات ندارند و به مجرد اینکه دچار یک ناکامی می شوند یا به طرف مقابل یا بخود یا به هر دو آسیب می زنند.

وی تصریح کرد: از نظر علمی ثابت شده وقتی افراد در یک ناکامی قرار می گیرند مهمترین راه حلی که به ذهنشان متبادر می شود را به کار می بندند. کسی که در یک تعارض یا اختلاف عقیده یا جلوه تربیتی آزاردهنده به این نتیجه می رسد که باید ضرب و شتم یا آسیب شدیدی را رقم بزند، بطور قطع راه بهتر از این به ذهن او نیامده و همان راه را تجربه می کند.

این روانشناس با تاکید بر اینکه بهترین راه برای پیشگیری از این اتفاقات این است که مهارت گفت وگو و حل تعارض را قوی پیش ببریم.

به باور این خانواده درمانگر، در تربیت فرزند، بسیاری خانواده ها نمی دانند که فهماندن چیزی به فرزند یا جا انداختن یک جلوه شخصیت و تربیتی برای فرزندان، یک پروسه زمانبر و کاملا تخصصی است و اینگونه نیست که ما به هر دلیلی یک چیزی را پذیرفته ایم و با گفتن آن به فرزند، او هم بپذیرد.

کاظم زاده یادآور شد: نه فقط راجع به مسائل دینی و مذهبی، بلکه در مورد همه موارد اعتقادی، اجتماعی، میان فردی، اقتصادی و غیره قرار بر این نیست که اگر پدر پیرو یک فکر است، همان فکر و رفتار را هم فرزند داشته باشد. پدر اگر بخواهد فرزند بر اساس همان غالب فکری و دیپلماسی ذهنی او رفتار کند باید حتما تدابیری بیاندیشد و این تدبیر یک بازه زمانی مطلوب دارد.

وی ادامه داد: اثر گذارترین دوره تربیتی در علم روانشناسی، یک سال تا هفت سالگی است. یعنی اگر والدین بتوانند یک تا هفت سالگی فرزند را درست و بر اساس اصول پیش ببرند دیگر در دوره های بعدی زندگی فرزند، دچار چالش اختلاف تفکر ۱۸۰ درجه ای با فرزند نمی شوند که منتج به آسیب جدی شود.

این روانشناس، با تاکید بر اینکه پدر و مادر موظف هستند خود را تحت آموزش قرار دهند، تصریح کرد: تا بدانند آن موقع که فرصت دارند برای فرزند تغییرات بنیادی فکری ایجاد کنند چکار باید بکنند.

کاظم زاده متذکر شد: مطالعات بحران های مختلف خانوادگی که در ویترین اخبار و رسانه ها کمتر مورد توجه قرار می گیرد، نشان می دهد که یکی از مهمترین دلایل وقوع این بحران ها، سرد بودن جو خانواده است.یعنی اعضای خانواده به صورت کاملا جزیره ای زندگی می کنند و با همدیگر ارتباط های موثر و مطلوب و اثر گذار ندارند.

وی افزود: اگر پدر بتواند سطح کیفی عاطفه گذاری خود را در خانواده بالا ببرد، حتی اگر برخی مواقع با اعضای خانواده دچار اختلاف سلیقه و عقیده هم باشد، اعضای خانواده متقابلا احترام او را نگه می دارند.

کاظم زاده یادآور شد: موقعی اعضای خانواده بدون توجه به آنچه که برای پدر مهم است زندگی خود را پیش می برد یا شاید آنقدر تفاوت ایجاد کند که مدیریت کار از دست پدر خارج می شود، موقعی است که رابطه عاطفی پدر فرزندی وجود ندارد. در واقع نبود مهارت همدلی، گفت وگو و ارتباط موثر ضامن شلیک خشم و اختلاف در میان اعضای خانواده می شود.